گروه صنعتی آسانسور و پله برقی بهران

به نام و یاد او

پاسخگوی گرامی

این پژوهش به دنبال ارزیابی تعادل کار و زندگي می باشد .امید است با همکاری و مساعدت شما، این امر مهم حاصل گردد. لذا از شما تقاضا می شود با قبول زحمت و صرف وقت خود صادقانه به سؤالات جواب بدهید. لازم به ذکر است که اطلاعات پرسشنامه فقط در جهت اهداف تحقیق استفاده خواهد شد و نیازی به ذکر نام نیست. قبلاً از همکاری صمیمانه شما تشکر می نمایم.

 

در این پرسشنامه، جملاتی را خواهید دید که مردم معمولاً برای بیان نگرش‌ها، علاقه‌ها و احساس‌های شخصی خود به‌کار می‌برند. لطفاً جملات را بخوانید و گزینه‌ای را که به وضعیت شما نزدیک‌تر است، انتخاب کنید. پاسخ خود را در روبه‌روی جمله‌ی مربوطه با علامت ضربدر (×) مشخص نمایید.

هر جمله را به‌دقت بخوانید و اولین پاسخی را که به نظرتان درست می‌آید، علامت بزنید. هیچ جمله‌ای را بدون پاسخ نگذارید، حتی اگر درباره‌ی پاسخ مطمئن نیستید. به یاد داشته باشید که پاسخ‌ها به‌صورت صحیح یا غلط ارزیابی نمی‌شود و برای پاسخ دادن به جملات نیز احتیاج به تخصص ویژه‌ای نیست. خود را صادقانه توصیف کرده و نظرات خود را با حداکثر صحت، بیان نمایید.

لطفاً برای تکمیل این فرم، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
رتبه شغلي:
مدرک تحصيلي:
سابقه خدمات :
جنسیت
سن

لطفاً ميزان موافقت یا مخالفت خود را با هر کدام از موارد مشخص کنيد.

زمان کافی برای معاشرت با دوستانم دارم.
زمان کافی برای رسیدگی و گذراندن وقت با خانواده ام دارم.
برای خواب زمان کافی دارم.
بعد از کار وقت کافی برای موضوعات شخصی‌ام دارم.
من هر روز مشتاقانه منتظر افرادی هستم که با آن‌ها کار می کنم.
من به خاطر تعهد به کارم، کار کردن خارج از وقت را می پذیرم.
هنگامی که با همکارانم درباره مسایل شخصی یا خانوادگی که بر روی کارم تأثیر دارد، صحبت می کنم، آن‌ها مرا حمایت می کنند.
من به خاطر سیستم مدیریتی خوب، به راحتی کارم را به شیفت بعدی تحویل می دهم.
من بعد از کار احساس پر انرژی بودن دارم.
من به خاطر انعطاف سازمانم، می توانم به راحتی کارم را با زندگی شخصی و خانوادگی‌ام مدیریت کنم.
من در انتخاب زمان شروع و پایان کارم شخصاً مختارم.
من به خاطر حمایت خانوادگی، می توانم به راحتی روی کارم تمرکز کنم.
من در مراحل مختلف زندگی، مسئولیت های مختلفی دارم.
من از این که وقت مناسبی برای زندگی خانوادگی‌ام دارم، احساس خوشحالی می کنم.
من برای خوشحالی خود و خانواده‌ام، می توانم از یک موقعیت بالاتر صرفنظر کنم.
من کار خارج از وقت را انتخاب نمی کنم، حتی اگر به ازای آن پول یا مرخصی داده شود.
اگر ساعات کاری من ثابت نباشد می‌توانم فهرست کاری روزانه‌ام را تغییر دهم.
من آن روزهایی که از حمایت گروهم برخوردار نیستم را می توانم برنامه ریزی کنم.
من حداقل 10 ساعت کار در روز را می پذیرم تا حجم کاری‌ام خوب نگه داشته شود.
من برای پیشرفت در حرفه ام، هر روزه ساعات کاری اضافه را می پذیرم.
من می توانم کارم را در ساعت مقرر تمام کنم.
من می خواهم زمان بیشتری را صرف علایق و آرزوهایم کنم.
من به خاطر یک رویداد پیش بینی نشده، با یک اطلاع کوتاه می توانم مرخصی بگیرم.
من با توجه به حقوق پرداختی، هر روزه ساعات کمی را در هر شیفت صرف می کنم.
من برای رفع نیازهایم، به تغییر شرایط کاری از تمام وقت به پاره وقت (6 ماهه یا 1 ساله)؛ فکر می کنم.

لطفاً برای تکمیل این فرم، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
رتبه شغلي:
مدرک تحصيلي:
سابقه خدمات :
جنسیت
سن

لطفاً ميزان موافقت یا مخالفت خود را با هر کدام از موارد مشخص کنيد.

غالباً چیزهای جدید را به‌منظور سرگرمی و هیجان انتخاب میکنم، حتی اگر اکثر مردم فکر کنند که این کار، وقت تلف کردن است.
معمولاً مطمئن هستم که همه‌ی امور درست پیش خواهد رفت، حتی در موقعیت‌هایی که باعث نگرانی اکثر مردم باشد.
غالباً احساس میکنم که قربانی شرایط هستم.
معمولاً میتوانم دیگران را همان‌گونه که هستند بپذیرم، حتی زمانی که با من خیلی فرق داشته باشند.
از گرفتن انتقام از کسانی که آزارم میدهند، لذت میبرم.
اغلب احساس میکنم که هدف یا معنای چندانی در زندگی‌ام وجود ندارد.
برای اینکه دیگران دردسر کمتری داشته باشند، دوست دارم در پیدا کردن راه‌حل مشکلات، به آنها کمک کنم.
احتمالاً میتوانم بیشتر از آنچه تلاش کرده‌ام، موفقیت به‌دست آورم، اما دلیلی نمیبینم بیش از نیاز معمولی زندگی به خودم فشار آورم.
غالباً در موقعیت‌های ناآشنا احساس عصبی بودن و نگرانی میکنم، حتی زمانی که دیگران احساس میکنند جای نگرانی وجود ندارد.
اغلب، کارها را براساس احساسم در آن لحظه، انجام میدهم، بدون آنکه فکر کنم این امور را در گذشته چگونه انجام می‌دادم.
معمولاً در انجام کارها، بیش از آنکه تسلیم سلیقه‌ی دیگران بشوم، آنها را به روشی که می‌پسندم، انجام می‌دهم.
به‌طور کلی از افرادی که نظراتی متفاوت با من دارند، خوشم نمی‌آید.
حاضرم تمام راه‌های قانونی برای پولدار و مشهور شدن را طی کنم، حتی اگر این کار به بهای از دست دادن اعتماد خیلی از دوستان باشد.
بیشتر از دیگران محافظه‌کار و محتاط هستم.
دوست دارم به‌جای اینکه تجربه‌ها و احساس‌هایم را در خودم نگهدارم، آنها را بی‌پرده و راحت با دوستان در میان بگذارم.
نسبت به اکثر افراد انرژی کمتری دارم و زودتر خسته می‌شوم.
در انتخاب آنچه انجام میدهم، به‌ندرت احساس آزادی میکنم.
غالباً احساسات دیگران را به‌اندازه‌ی احساسات خودم مدنظر قرار میدهم.
غالباً از ملاقات با غریبه‌ها خودداری میکنم، زیرا به کسانی که نمیشناسم اعتماد نمیکنم.
دوست دارم تا آنجا که میتوانم دیگران را خوشحال کنم.
اغلب دلم میخواهد که شیک‌پوش‌تر از هر کس دیگری باشم.
معمولاً آنچنان در کارم جدی هستم که دیرتر از دیگران دست از کار می‌کشم.
اغلب منتظر کس دیگری هستم تا برای مشکلاتم راه‌حل پیدا کند.
غالباً آنقدر خرج میکنم تا پولی برایم باقی نمی‌ماند، و حتی ممکن است بدهکار شوم.
اغلب در حالت آرامش، جرقه‌هایی از آگاهی و بینش در ذهنم زده میشود.
من به اینکه آیا دیگران مرا دوست دارند و یا از کارهایم خوششان می‌آید، زیاد اهمیت نمی‌دهم.
معمولاً تلاش میکنم آن چیزی را که فقط خودم میخواهم، به‌دست آورم، زیرا در هر حال نمی‌شود همه را راضی کرد.
تحمل کسانی را که نظرات من را نمی‌پذیرند، ندارم.
گاهی احساس میکنم که بین من و طبیعت مرزی وجود ندارد و به‌نظرم میرسد همه‌ی چیزها، اجزای تشکیل‌دهنده‌ی موجود زنده هستند.
وقتی مجبورم با عده‌ای غریبه ملاقات کنم، بیشتر از دیگران دچار خجالت و شرم می‌شوم.
من احساساتی‌تر از اکثر مردم هستم.
انگار دارای «حس ششم» هستم که گاهی اوقات به من می‌گوید چه چیزی می‌خواهد اتفاق بیفتد.
وقتی کسی مرا اذیت میکند، معمولاً تلاش می‌کنم به هر شکلی تلافی کنم.
نظرات من تا حدود زیادی تحت تأثیر عوامل خارج از اختیار من است.
غالباً آرزو می‌کنم که قوی‌تر از دیگران باشم.
قبل از آنکه تصمیمی بگیرم، دوست دارم زیاد فکر کنم.
سخت‌کوش‌تر از اکثر افراد هستم.
در موقعیت‌هایی که بیشتر افراد احساس خطر می‌کنند، معمولاً من آرام و خاطرجمع هستم.
فکر نمی‌کنم کمک به افراد ضعیفی که نمی‌توانند به خودشان کمک کنند، عاقلانه باشد.
چنان‌چه با دیگران برخورد خوبی نداشته باشم، خیالم راحت نیست، حتی اگر آنها با من خوب رفتار نکرده باشند.
معمولاً دیگران درد دل خود را به من می‌گویند.
گاهی اوقات احساس کرده‌ام بخشی از وجودی هستم که از نظر زمان و مکان هیچ حد و مرزی ندارد.
گاهی احساس می‌کنم با دیگران پیوندی معنوی دارم که نمی‌توان آن را در قالب کلمات بیان کرد.
دوست دارم زمانی بیاید که مردم هرآنچه را می‌خواهند، بدون محدودیت و منع قانونی انجام دهند.
وقتی با گروهی از افراد غریبه ملاقات دارم، احتمالاً می‌توانم آرام و خوش‌برخورد باشم، حتی هنگامی که از قبل به من گفته باشند که آنها رابطه‌ی دوستانه نخواهند داشت.
معمولاً بیشتر از دیگران نگران هستم که نکند پیشآمدهای بدی در آینده رخ دهد.
قبل از اینکه تصمیمی بگیرم، معمولاً درباره‌ی تمام جزئیات آن فکر میکنم.
غالباً دلم میخواهد قدرتی مافوق انسان داشته باشم تا بتوانم کارهایی خارق‌العاده انجام دهم.
فکر میکنم دیگران مرا خیلی کنترل می‌کنند.
دوست دارم چیزی را که یاد گرفته‌ام با دیگران درمیان بگذارم.
معمولاً می‌توانم دیگران را وادار کنم حرف مرا باور کنند، حتی زمانی که می‌دانم آنچه دارم می‌گویم، اغراق و غیرواقعی است.
گاهی احساس کرده‌ام که زندگی من به‌وسیله‌ی یک نیروی معنوی که فراتر از انسانهاست، هدایت می‌شود.
مرا به‌عنوان کسی میشناسند که اهل عمل است و احساسی عمل نمی‌کند.
رحم و شفقت من موجب میشود که در امور خیریه (مثل کمک به کودکان بی‌سرپرست یا معلول) شرکت کنم.
معمولاً بیشتر از دیگران به خودم فشار می‌آورم تا در حد توانم کارها را درست انجام دهم.
به‌دلیل اشتباهات زیادم، چندان از خودم راضی نیستم.
نمیتوانم راه‌حل‌های درازمدت برای مسایلم درنظر گیرم، زیرا فرصت کافی وجود ندارد.
اغلب نمی‌توانم مسایل را حل کنم زیرا نمی‌دانم چه کنم.
ترجیح می‌دهم پول را خرج کنم تا اینکه آن را پس‌انداز کنم.
معمولاً می‌توانم موضوعی را باز کرده و از زاویه‌ی جالب‌تر و بامزه‌تر آن را مطرح کنم یا با دیگران در آن مورد شوخی کنم.
اگر شرمنده یا تحقیر شوم، به‌سرعت بر این احساس غلبه می‌کنم.
خیلی سخت است که با تغییرهایی که در جریان عادی کارهایم پیش می‌آید خود را سازگار کنم، زیرا بسیار عصبی ، خسته یا نگران می‌شوم.
قبل از آنکه بخواهم روشهای معمول خود را برای انجام کارها تغییر دهم، معمولاً باید دلایل عملی برای تغییر وجود داشته باشد.
تقریباً همیشه آرام و بی‌دغدغه هستم، حتی زمانی که تقریباً همه‌ی افراد در آن موقعیت می‌ترسند.
آوازها و فیلم‌های سینماییِ غمناک، برای من خیلی خسته‌کننده‌اند.
شرایط غالباً مرا مجبور می‌کنند تا کارهایی را برخلاف خواسته‌ام انجام دهم.
شرایط غالباً مرا مجبور می‌کنند تا کارهایی را برخلاف خواسته‌ام انجام دهم. (کپی)
زمانی که کسی به من آسیبی می‌رساند، ترجیح می‌دهم به‌جای آنکه انتقام بگیرم، مهربان باشم.
غالباً در کاری که انجام می‌دهم، آن‌چنان جذب می‌شوم که محیط پیرامون و گذشت زمان را فراموش می‌کنم.
فکر نمی‌کنم که زندگی‌ام حول یک هدف بسیار مشخص حرکت می‌کند.
اغلب در موقعیت‌های ناآشنا احساس ناراحتی و نگرانی می‌کنم، حتی هنگامی که دیگران به هیچ وجه احساس خطر نمی‌‎کنند.
غالباً براساس غرایز، حدس‌ها یا احساس قلبی عمل می‌کنم، بدون آنکه درباره‌ی تمام جزئیات فکر کنم.
اغلب دیگران فکر می‌کنند که من آدم بسیار مستقلی هستم، زیرا براساس خواسته‌های آنها عمل نمی‌کنم.
اغلب احساس معنوی و عاطفی قوی با همه‌ی افراد دور و برم دارم.
معمولاً می‌کوشم تا «خودم را جای دیگران» بگذارم، طوری که بتوانم آن‌ها را واقعاً درک کنم.
اصولی مانند «انصاف» و «صداقت» نقش چندان زیادی در برخی از جنبه‌های زندگی من ندارند.
در پس‌انداز کردن، بهتر از بسیاری از مردم هستم.
اغلب اصرار دارم که انجام کارها براساس ضابطه و نظم باشد، حتی در جایی که بیشتر افراد به آن اهمیت ندهند.
من تقریباً در تمامی موقعیت‌های اجتماعی، از خودم کاملاً مطمئن هستم.
دوستانم به‌سختی می‌توانند به احساساتم پی ببرند، زیرا من به‌ندرت درباره‌ی افکار شخصی‌ام با آنها صحبت می‌کنم.
دوست دارم تصور کنم که دشمنانم در رنج و عذاب هستند.
نسبت به اکثر مردم پرانرژی‌تر هستم و دیرتر خسته می‌شوم.
اغلب، نگرانی باعث می‌شود کارم را متوقف کنم، حتی زمانی که دوستانم به من می‌گویند کارها به‌خوبی پیش می‌روند.
اغلب آرزو می‌کنم که قوی‌تر از افراد دیگر باشم.
اعضای یک گروه، به‌ندرت به سهم عادلانه‌ی خود میرسند.
هیچ‌گاه برای خوش‌آیند دیگران، راهم را عوض نمی‌کنم.
با غریبه‌ها اصلاً احساس خجالت نمی‌کنم.
بیشتر وقتم را صرف کارهایی می‌کنم که به ظاهر ضروری هستند، اما واقعاً برایم مهم نیستند.
فکر میکنم اصول مذهبی یا اخلاقی درباره‌ی اینکه چه چیزی درست یا غلط است، نباید تأثیر زیادی بر تصمیم‌گیری- های اقتصادی داشته باشند.
اغلب سعی میکنم قضاوت‌های شخصی خودم را کنار بگذارم تا بتوانم درک کنم دیگران چه احساسی دارند.
بسیاری از عادت‌های من رسیدن به اهداف ارزشمند را مشکل می‌سازد.
من تاکنون آنچه در توان داشته‌ام، برای پدید آوردن دنیایی دوستانه‌تر و جلوگیری از فقر و بی‌عدالتی به‌کار گرفته‌ام.
ترجیح می‌دهم منتظر باشم تا کس دیگری برای انجام امور، سررشته‌ی کارها را به‌دست گیرد.
معمولاً به نظرات دیگران احترام میگذارم.
اعمال من قویاً به‌وسیله‌ی اهداف من جهت داده می‌شوند.
معمولاً بالا بردن امکان موفقیت دیگران، ساده‌لوحی است.
معمولاً ترجیح می‌دهم سرد و جدا از دیگران باشم.
نسبت به اکثر مردم، احتمال بیشتری دارد که هنگام دیدن یک فیلم سینمایی، غمگین شوم و اشکم سرازیر شود.
در مقایسه با دیگران، نسبت به بیماری‌های جزئی یا فشارهای روحی خفیف، بی‌تفاوت هستم.
وقتی فکر می‌کنم که راه گریزی هست، قوانین و مقررات را زیرپا می‌گذارم.
من برای رشد عادات خوب، نیاز به تمرین بیشتری دارم تا در موقعیت‌های وسوسه‌برانگیز به خودم مطمئن باشم.
ای‌کاش مردم این‌قدر پرحرف نبودند.
با هر کسی باید با عزت و احترام رفتار کرد، حتی اگر شخص مهمی نباشد و یا آدم بدی باشد.
کارهایی را که بیشتر مردم خطرناک می‌دانند، معمولاً با اعتماد به نفس و به آسانی انجام می‌دهم (مانند رانندگی سریع در جاده‌ی خیس و یخزده.)
مشتاقم که راه‌های جدیدی را برای انجام کارها کشف کنم.
از پس‌انداز کردن پول بیشتر لذت می‌برم تا خرج کردن آن برای سرگرمی یا تفریحات هیجان‌انگیز.
من تجربه‌هایی داشته‌ام که احساس کرده‌ام با یک قدرت معنوی شگفت‌انگیز در تماس هستم.
لحظاتی بانشاط داشته‌ام که در آن، ناگهان یک احساس شفاف و عمیق «یکی بودن با تمام هستی» به من دست داده است.
اکثر مردم بااستعدادتر از من هستند.
اغلب احساس می‌کنم بخشی از یک نیروی معنوی هستم که کل حیات وابسته به آن است.
حتی هنگامی که با دوستان هستم، ترجیح می‌دهم سفره‌ی دلم را باز نکنم.
فکر می‌کنم که رفتارهای عادی من با اصول و اهداف بلندمدت من هماهنگ است.
اعتقاد دارم که کل حیات به یک نظم و قدرت معنوی وابسته است که به‌طور کامل نمی‌توان آن را توصیف نمود.
اغلب وقتی به یک چیز معمولی نگاه می‌کنم، اتفاق جالبی رخ می‌دهد: احساس می‌کنم اولین بار است آن را می‌بینم.
زمانی که کارِکار نو و ناآشنایی را انجام می‌دهم، معمولاً عصبی می‌شوم و احساس نگرانی می‌کنم.
غالباً تا حد خستگی و ازپاافتادن به خودم فشار می‌آورم و تلاش می‌کنم بیش از آنچه واقعاً در توانم هست، انجام دهم.
قدرت اراده‌ی من ضعیف است، به‌طوری که نمی‌توانم در برابر وسوسه‌های بسیار قوی مقاومت کنم، حتی اگر بدانم عواقب بدی در انتظارم است.
از دیدن رنج دیگران بیزارم .
در موقع آشفتگی و ناراحتی، معمولاً در کنار دوستان و آشنایان احساس بهتری دارم تا در عالم تنهایی.
دلم میخواست زیباتر از دیگران بودم.
عاشق شکفتن گل‌های بهاری هستم، همانطور که شیفته‌ی دیدن یک دوست قدیمی‌ام.
من معمولاً به موقعیت‌های دشوار به‌عنوان یک چالش (مبارزه) و یا فرصت نگاه می‌کنم.
کسانی که با من سر و کار دارند، باید یاد بگیرند کارها را به روش من انجام دهند.
من حتی پس از فشارهای روحی و بیماری‌های خفیف، در مقایسه با اکثر افراد، معمولاً اعتماد به نفس و انرژی خود را حفظ می‌کنم.
وقتی همه چیز عادی است، معمولاً به دنبال چیزی می‌گردم که هیجان‌انگیز و تحریک‌کننده باشد.

لطفاً برای تکمیل این فرم، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
رتبه شغلي:
مدرک تحصيلي:
سابقه خدمات :
جنسیت
سن

لطفاً ميزان موافقت یا مخالفت خود را با هر کدام از موارد مشخص کنيد.

ترجیح میدهم بسیاری از کارها را خودم انجام دهم تا از کسی کمک بخواهم.
وقتی که مجبور میشوم منتظر فردی بمانم یا هنگامی که انجام کارها بسیار کند جلو می‌رود صبر و تحمل خود را از دست میدهم
اصلاً دوست ندارم از ساعت عقب بیافتم و به نظر میرسد که با گذر زمان در حال رقابت هستم.
هنگامی که حین انجام کاری هستم هرگونه مزاحمتی که باعث توقف کار شود مرا عصبی میکند.
خودم را خیلی درگیر میکنم و معمولا به صورت همزمان چند کار را انجام میدهم
معمولا درگیر انجام دو یا چند کار به صورت همزمان هستم ، مانند اینکه در حال نهار خوردن مشغول به نوشتن اتفاقات روزانه هستم و همزمان هم در حال صحبت با تلفن می‌باشم.
من معمولاً کارهایی رو قبول میکنم که انجام آنها در توانم نیست .
زمانی که بیکار هستم احساس گناه میکنم .
برای من مهم است که نتایج عینی فعالیت‌هایم را مشهاده نمایم.
من معمولاً از نتایج کارم لذت میبرم تا از فرایند انجام آنها.
چنین به نظر میرسد که کارها سریعاً در حال انجام میباشند و فرایند انجامشان خیلی طول نمی‌کشد.
وقتی انجام کارها مطابق میل من پیش نمیرود عصبی میشوم .
گاهاً بدون آنکه متوجه باشم، یک سوال را چندین و چندبار میپرسم در حالیکه قبلاً یکبار به آن پاسخ داده شده است .
معمولاً تلاش میکنم آن چیزی را که فقط خودم میخواهم، به‌دست آورم، زیرا در هر حال نمی‌شود همه را راضی کرد.
بخش اعظم وقت خود را درباره طراحی و تفکر درباره حوادث آینده میکنم و به همین خاطر حواسم به وقایع کنونی نیست.
اغلب بعد از اینکه همکارانم پایان ساعت کاری را اعلام کرده‌اند، به انجام کاره ادامه داده‌ام .
زمانی که افراد دیگر از استانداردهای انجام کار من عدول می‌کنند عصبی می‌شوم .
کار کردن در جایی که تحت کنترل خودم نیست را دوست ندارم.
زمانیکه مشغول به کار هستم برای اتمام انها زمانی تعیین میکنم و خودم را ملزم به رعایت آنها می‌کنم .
زمانیکه بیکار هستم، بسیار سخت میتوانم آرام و قرار داشته باشم .
بیشتر ترجیح میدهم به جای اینکه با دوستان باشم و با آنها به گشت و گذار و تفریح بروم، وقت خودم را صرف کار کردن کنم.
معمولا قبل از اینکه مراحل قرارداد یک پروژه نهایی شود، غرق در انجام آن می‌شوم
معمولا در برابر کوچکترین اشتباه خود حین انجام کار پریشان و عصبی می‌شوم.
دوست دارم به‌جای اینکه وارد روابط مختلف شوم و با دوستان باشم، زمان خود را صرف کار کردن نمایم.
معمولاً روز های تولد، مراسم ها، جشن‌ها و تعطیلات را فراموش می‌کنم یا نادیده می‌گیرم.
قبل از اینکه از تمامی حقایق و واقعیات مرتبط به یک کار آگاهی داشته باشم، دست به تصمیم‌گیری مهم درباره آن میزنم .

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.